قرن بیست و یکم
با کشف اجسام بیشتر در منظومه شمسی و اجسام بزرگ در اطراف ستارگان دیگر که در خلال نیمه دوم قرن بیستم رخ داد، بحثهایی درباره اینکه چه چیزی را باید سیاره دانست، آغاز شد. اختلاف نظرهای در مورد اینکه آیا جسمی را که بخشی از یک جمعیت متمایز مانند یک کمربند سیارکی باشد، و یا جسمی که آنقدر بزرگ باشد که از روش همجوشی گرمایی هستهای دوتریم تولید انرژی کند، را میتوان سیاره دانست، وجود داشت.

شمار رو به افزایشی از اخترشناسان بر این باورند که میبایست پلوتون را از لیست سیارهها خارج نمود، زیرا بسیاری از اجسام مشابه با اندازههای نزدیک به آن در همان منطقه از منظومه شمسی(کمربند کویپر) در خلال دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ یافت شدهاست. مشخص گشت که پلوتون تنها جسم کوچکی در میان جمعیتی از هزاران جسم دیگر است.
رسانهها در مورد برخی از این اجسام همچون کواوار، سدنا و اریس بشارت کشف سیاره دهم را میدادند، هرچند که هرگز مورد پذیرش گسترده جامعه علمی قرار نگرفتند. اعلام کشف اریس در سال ۲۰۰۵ به عنوان جسمی با جرم ۲۷٪ بیش از پلوتون، ضرورت و تمایل عمومی را برای ایجاد یک تعریف رسمی برای سیاره، ایجاد نمود.
با پذیرش مشکل ، اتحادیه بینالمللی اخترشناسی عزم ایجاد تعریفی برای سیاره نمود و یکی در سال ۲۰۰۶ ارائه داد. شمار سیارات به هشت سیارهای کاهش یافت که اجسامی با بزرگی قابل توجه هستند و مدارشان را پاکسازی کردهاند، و رده جدیدی نیز به نام «سیارههای کوتوله» بوجود آمد که در ابتدا شامل سه جسم بود(سرس، پلوتون و اریس).
تعریف سیاره فراخورشیدی
در سال ۲۰۰۳، گروه کاری سیارات فراخورشیدی اتحادیه بینالمللی اخترشناسی (IAU) یک بیانیه جایگاه در مورد تعریف سیاره ارائه دادند که تعریف ناتمام زیر را در بر میگرفت و عمدتاً بر روی مرز میان سیارات و کوتولههای قهوهای تمرکز داشت:
اجسامی با جرم واقعی کمتر از حد جرمی برای همجوشی گرمایی هستهای دوتریم (که در حال حاضر برای اجسامی با فراوانی ایزوتوپی همانند خورشید، این حد ۱۳ برابر جرم مشتری محاسبه شدهاست) که حرکت مداری به دور ستارگان و یا بقایای ستارهای دارند، سیاره هستند (مستقل از اینکه چگونه ایجاد شده باشند). حداقل جرم مورد نیاز برای سیاره بودن یک جسم فراخورشیدی همان مقداری است که در مورد منظومه شمسی در نظر گرفته میشود.
اجسام نیمهستارهای با جرم واقعی فراتر از حد جرمی برای همجوشی گرمایی هستهای دوتریم، «کوتوله قهوهای» محوب میشوند واینکه چگونه ایجاد شدهاند یا کجا قرار گرفتهاند تفاوتی ایجاد نمیکند.
اجسام شناور آزاد در خوشههای ستارهای جوان با جرمی پایینتر از حد جرمی برای همجوشی گرمایی هستهای دوتریم سیاره نیستند، بلکه کوتولههای نیمهقهوهای هستند(و یا هر نام دیگری که مناسبتر باشد)
این تعریف از آن زمان به بعد، در هنگام انتشار کشفیات برونسیارهها در ژورنالهای علمی به گستردگی مورد استفاده اخترشناسان قرارگرفتهاست. اگرچه موقتی است، اما تا پذیرفتن یک تعریف پایدارتر به عنوان تعریفی ناتمام اما موثر باقی میماند. اگرچه بحثی در مورد حد پایین جرم نمیکند و بدینترتیب از اختلاف نظرها درباره اجسام داخل منظومه شمسی دوری میگزیند. این تعریف همچنین توضیحی در مورد اجسامی مانند ۲ام۱۲۰۷بی که دور کوتولههای قهوهای میگردند، نمیدهد.
یک راه تعریف کوتوله نیمهقهوهای عبارت است از جسمی با جرم سیارهای که بجای برافزایش از روش فروریزی ابر بوجود آمدهاند. این تمایز در چگونگی شکلگیری بین کوتوله نیمه-قهوهای و سیاره مورد توافق جهانی قرار نگرفتهاست. اخترشناسان بر پایه پذیرش یا عدم پذیرش اینکه فرایند شکلگیری یک سیاره در ردهبندی آن دخالت دادهشود، به دو دسته تقسیم میشوند. یکی از دلایل مخالفت این است که اغلب تعیین فرایند شکلگیری امکانپذیر نمیباشد. مثلا سیارهای که از روش برافزایش شکلگرفتهاست، ممکن است از منظومه به بیرون پرتاب شده و به شکل غوطهور آزاد درآید، و به همین ترتیب یک کوتول نیمه قهوهای که خودش از روش فروریزی ابر بوجود امده، ممکن است در مداری به دور یک ستاره به دام بیفتد.
مقدار حدی ۱۳ برابر جرم مشتری، بیشتر یک قانون مبتنی بر تجربه است تا یک قانون دقیق فیزیکی. پرسشی که برمیاید این است که منظور از سوزاندن دوتریوم چیست؟ این پرسش از آنجا برمیآید که اجسام بزرگ بیشتر دوتریم خود را میسوزانند و اجسام کوچکتر تنها اندکی از آن را میسوزانند و مقدار ۱۳ MJup (جرم مشتری) بین این دو دسته قرار میگیرد. مقدار دوتریوم سوزانده شده نه تنها به جرم، بلکه به ترکیب سیاره، یعنی مقدار هلیم و دوتریوم موجود نیز بستگی دارد. دانشنامه سیارات فراخورشیدی که شامل اجسامی با جرمی تا ۲۵ برابر جرم مشتری است،اینگونه بیان میکند که «این حقیقت که هیچ ویژگی خاصی در مورد مقدار ۱۳ MJup طیف جرمی مشاهده شده وجود نداشته و ما را وادار میسازد که این حد جرم را فراموش کنیم» مرورگر دادههای برونسیارات شامل اجسامی تا ۲۴ برابر جرم مشتری میباشد واینگونه توصیه میکند که «حد جرمی ۱۳ برابر جرم مشتری وضع شده توسط تحادیه بینالمللی اخترشناسی در مورد سیاراتی با هستههای سنگی از نظر فیزیکی بیمعنی میگردد.» بایگانی برون سیارات ناسا شامل اجسامی با جرم (یا حداقل جرم) کوچکتر یا مساوی ۳۰ برابر جرم مشتری است.
معیار دیگری که به جز سوزاندن دوتریم، فرایند شکلگیری و مکان، برای جدا کردن سیارهها و کوتولههای قهوهای وجود دارد این است که فشار هسته ناشی از فشار کولنی است یا فشار تباهیدگی الکترون.
تعریف ۲۰۰۶
موضوع حد پایین در جلسه مجمع عمومی اتحادیه بینالمللی اخترشناسی مورد بحث قرارگرفت. پس از بحث بسیار و یک پیشنهاد مردود، مجمع رای به وضع تعریفی به شکل زیر برای سیارات منظومه شمسی داد:
هر جسم آسمانی که (الف) در مداری به دور خورشید بگردد، (ب) جرم کافی داشته باشد تا نیروی خودگرانشیاش بر نیروهای پیوستگی جسم صلب غلبهکند به گونه ای که شکل آن در تعادل هیدرواستاتیکی (تقریباً گرد) باشد، (پ) همسایگی اطراف مدارش را پاکسازی نمودهباشد.
طبق این تعریف، منظومه شمسی هشت سیاره دارد، اجسامی که شرط اول و دوم را دارا هستند اما در شرط سوم صدق نمیکنند (مانند سرس، پلوتون و اریس) به عنوان سیارههای کوتوله طبقهبندی میشوند، البته با این شرط که خود قمر سیاره دیگری نباشند. در آغاز IAU تعریفی را پیشنهاد داده بود که اجسام بسیاری را در بر میگرفت، زیرا شرط سوم در آن غایب بود. پس از بحث فراوان از طریق رایگیری تصمیم گرفته شد که این اجسام را به جای سیاره در رده سیارههای کوتوله طبقهبندی شوند.
این تعریف بر پایه نظریات شکلگیری سیارات بنا شده که طبق این نظریات رویانهای سیارهای در ابتدا همسایگی مداری خود را از اجسام کوچک دیگر پاکسازی کیکنند. استیون سوتر اخترشناس اینگونه توصی میکند که
محصول پایانی یک برافزایش قرصی ثانویه، شمار اندکی از اجسام بزرگ(سیارات) در مدارهای نامتقاطع یا مدارهای طنینداری ایست که از بروز برخورد بین آنها جلوگیری می کنند.سیارههای خرد و دنبالهدارها، از جمله اجسام کمربند کوئیپر، از این نظر متفاوتاند که امکان برخورد با یکدیگر و با سیارات را دارند.
پلوتون، با توجه به وضعیت سیارهبودنش و کشف آن در سال ۱۹۳۰، در ورای جامعه علمی، دارای اهمیت فرهنگی قابل توجهی برای عموم بود. کشف اریس در رسانهها به گستردگی به عنوان سیاره دهم اعلام میشد و از این رو طبقهبندی دوباره هر سه جسم به عنوان سیاره کوتوله، توجه رسانهها و عموم را نیز به خود جلب نمود.
افسانهشناسی و نامگذاری
نامهای سیارات در دنیای غرب برگرفته از آداب رومیهاست که خود برآمده از آداب یونانیها و بابلیان است. در یونان باستان دو روشنیبخش بزرگ، خورشید و ماه را هلیوس و سلنه میخواندند؛ دورترین سیاره(کیوان) فاینون به معنی «درخشنده» نام داشت که پس از آن فائتون (مشتری) به معنی «روشن» قرارداشت. سیاره سرخ (بهرام) با نام پیروئیس به معنی «آتشین» شناخته میشد. روشنترین سیاره (ناهید)، فسفروس («نور آور») و سیاره گذارای آخری (تیر) با نام استیلبون («سوسو زن») شناخته میشدند. یونانیها همچنین هر سیارهای را به یکی از خدایان خود، یعنی دوازده ایزد المپنشین نسبت میدادند: هلیوس و سلنه هم نام خدایان بودند و هم سیارات. فاینون به کرونوس، تیتانی که پدر المپنشینان بود، تعلق داشت. فائتون نشان زئوس، پسر کرونوس که او را از پادشاهی خلع کرد، پیروئیس به آرس، پسر زئوس داده شده بود که خدای جنگ بود، و فسفروس توسط آفرودیت حکمرانی میشد که خدابانوی عشق بود. هرمس که پیامرسان خدایان و خدای آموزش و شعور بود، بر استیلبون حکم میراند.
این رسم یونانیها در بخشیدن نام خدایان خود به سیارات با احتمال نزدیک به یقین از بابلیان گرفته شدهاست. بابلیها فسفروس را به نام خدابانوی عشق خود، ایشتار؛ پیروئیس را به نام خدای جنگ خود، نرگال؛ استیلبون را به نام خدای دانایی، نابو؛ و فائتون را به نام خدای اصلی، مردوخ نامیده بودند. هماهنگی میان روشهای نامگذاری بابلی و یونانی بیش از آن است که تصور کنیم از ریشههای جداگانهای برخاستهاند.این تطابق ها کامل نیست. مثلا نرگال خدای جنگ بابل بود و از این رو یونانیها او را به نام آرس شناختند، هرچند که بر خلاف آرس، خدای کشتن و زمین خاکی نیز بود. مردم یونان امروزی همچنان نامهای باستانی را برای سیارات بهکار میبرند، اما سایر زبانهای اروپایی، تحت تاثیر امپراتوری روم و بعدها کلیسای کاتولیک از نامهای رومی به جای نامهای یونانی استفاده میکنند. رومیها که همچون یونانیها دین نیا-هند و اروپایی داشتند، خدایانی مانند یونانیها با نامهای متفاوت داشتند اما خبری از داستانسراییهای غنی یونانیها که فرهنگ شاعرانه یونان به خدایانشان بخشیده بود، نبود. در اواخر دوران جمهوری روم، نویسندگان رومی بسیاری از داستانهای یونانی را قرض گرفته و در مورد خدایان خود بهکاربردند، تا اندازهای که تقریبا تفاوت آنها قابل تشخیص نبود. وقتی رومیها اخترشناسی یونانی را مطالعه کردند، نام خدایان خود را بر روی سیارات نهادند: مرکوریوس (به جای هرمس)، ونوس(آفرودیت)، مارس(آرس)، ژوپیتر(زئوس) و ساتورنوس (کرونوس). وقتی سیارات بعدی در قرون ۱۸ام و ۱۹ام کشف شدند نیز این روش نامگذاری در مورد نپتون (پوزئیدون) پابرجا ماند. اورانوس در این میان استثناست زیرا نام آن از یک خدابانوی یونانی گرفتهشدهاست و نه از معادل رومی آن.
برخی از رومیان در پی اعتقادی که احتمالا از بینالنهرین سرچشمه گرفته و در مصر هلنیستی شکل گرفته، بر این باور بودند که خدایان هفتگانهای که سیارات از روی انها نامگذاری شدهاند در شیفتهای ساعتی امور روی زمین را مراقبت مینمایند. ترتیب شیفتها به صورت ساترن،ژوپیتر، مارس، خورشید(Sun)، ونوس، مرکوری و ماه بود. بنابراین نخستین روز با ساترن آغاز میشود(ساعت ۱ام)، دومین روز با خورشید (ساعت ۲۵ام)، روزهای بعدی با ماه (ساعت ۴۹ام)، مارس، مرکوری، ژوپیتر و ونوس. از انجا که هر روز به نام خدایی که آن را آغاز میکند نامگذاری میشد، روزهای هفته در گاهشماری رومی نیز به همین ترتیباند و همچنان در بسیاری از زبانهای امروزی به همین ترتیب حفظ شده است. در زبان انگلیسی واژههای Saturday (شنبه)، Sunday (یکشنبه) و Monday (دوشنبه) ترجمه مستقیم این نامهای رومی هستند. نام روزهای دیگر از خدایان انگلو-ساکسون گرفته شدهاست: Tuesday (سهشنبه) از Tiw (تیر (اساطیر))، Wednesday (چهارشنبه) از Wóden (ودن)، Thursay (پنجشنبه) از Thunor (ثور) و Friday (جمعه) از Fríge (فریج). این خدایان انگلوساکسون به ترتیب شبیه یا معادل مارس، مرکوری، ژوپیتر و ونوس هستند.
زمین تنها سیارهای است که نام آن در زبان انگلیسی از اساطیر یونانی-رومی گرفته نشدهاست. از آنجا که تنها در قرن هفدهم بود که زمین به طور عمومی به عنوان سیاره پذیرفته شد نام آن برگرفته از نام هیچ خدایی نیست. واژه earth به معنی زمین برگرفته از واژه انگلو-ساکسون قرن هشتم، erda است که به معنی زمین یا خاک است و نخستین بار به صورت مکتوب به عنوان نام کره زمین در حدود سالهای ۱۳۰۰ بهکار گرفته شد، و همانند زبانهای ژرمنی دیگر در نهایت ا واژه نیا-ژرمنی ertho «زمین» گرفته شدهاست.مثلا در انگلیسی earth، آلمانی Erde، هلندی aarde و اسکاندیناوی jord. بسیاری از زبانهای رومیتبار از واژه کهن ترا و یا شکلی تغییریافته از آن استفاده می کنند که به معنی «زمین خشکی» در مقابل دریا استفاده میشد. اما زبانهای غیر رومیتبار از واژگان بومی خود استفاده میکنند. مثلا یونانیها همچنان از واژه قدیمی Γή (ژئو)استفاده میکنند.
فرهنگهای غیر اروپایی از روشهای نامگذاری دیگر استفاده کردهاند. هند از روشی بر پایه ناواگراها استفاده میکند که شامل هفت سیاره (سوریا برای خورشید، چاندرا برای ماه، و بودها، شوکرا، مانگالا، برهاسپاتی و شانی برای تیر، ناهید، بهرام، مشتری و کیوان) و دو گره مداری صعودی و نزولی ماه (راهو و کتو) میشود. چین و کشورهای آسیای شرقی که از لحاظ تاریخی در معرض تاثیر فرهنگی چین بودهاند (مانند ژاپن، کره و ویتنام)، برپایه عناصر پنجگانه چینی آب (تیر)، فلز (ونوس)، آتش (بهرام)، چوب (مشتری) و خاک (کیوان) نامگذاری کردهاند.
پیدایش سیارهها
در مورد چگونگی پیدایش سیارات، هنوز اطلاع قطعی وجود ندارد. نظریه پیشتاز این است که سیارات در حین فروریختن یک سحابی و تبدیل آن به به قرص نازکی از گاز و غبار شکل میگیرند. در پی این فروریزی یک پیشستاره در هسته تشکیل میشود که قرص پیشسیارهای چرخانی آن را دربرگرفتهاست. از طریق برافزایش (یک فرایند برخورد چسبنده) ذرات غبار قرص به شکل پایداری در کنار هم انباشته میشوند تا اجسامی بزرگتر تشکیل دهند. تجمعهای محلی جرم به نام سیارات خرد شکل میگیرند و با بهرهگیری از جاذبه گرانشی فرایند برافزایش را تسریع میکنند. این تجمعها مرتباً چگالتر میشوند تا اینکه سرانجام بر اثر گرانش به درون فرو ریخته و پیشسیارهها را تشکیل میدهند. پس از آنکه قطر سیاره از ماه بزرگتر شد، شروع به انباشتن یک اتمسفر گسترده میکند و از طریق پدیده پسار اتمسفری، سرعت جذب سیارات خرد آن بسیار افزایش مییابد.
وقتی یک پیشستاره بهاندازهای بزرگ میشود که شعلهور گردد و ستارهای بهوجودآید، قرص باقیمانده توسط پدیدههای تبخیر فوتونی، بادهای خورشیدی و کشش پوینتینگ-رابرتسون از درون به خارج رانده میشود. پس از آن ممکن است که هنوز پیشسیارههای زیادی در حال گردش به دور ستاره یا یکدیگر باشند، اما به مرور زمان با هم برخورد کرده و یا تشکیل یک سیاره بزرگتر یا اینکه مواد آنها پراکنده میشود تا جذب پیشسیارهها و سیارههای بزرگتر شود. آن اجسامی که به اندازه کافی پرجرم میشوند، بیشتر مواد موجود در همسایگی خود را جذب میکنند و تشکیل سیاره میدهند. در این میان، پیشسیاراتی که از برخوردها دوری کردهاند، یا از طریق جذب گرانشی به قمرهای طبیعی این سیارات تبدیل میشوند و یا اینکه در کمربندهایی در کنار اجسام دیگر باقی مانده و تبدیل به سیاره کوتوله و اجرام کوچک میشوند.
تاثیرات پرانرژی سیارات خرد( و همچنین واپاشی رادیواکتیو)، باعث گرم شدن سیارات در حال رشد و ذوب شدن حداقل بخشی از آنها میشود، جرم بخش درونی سیاره تغییر کرده و چگالتر میشود.
با کشف و مشاهده سامانههای سیارهای پیرامون ستارگان دیگری به غیر از خورشید، رفته رفته امکان آن پدید میآید که این دیدگاه را شفافسازی، تجدید نظر و یا حتی عوض نمود. اکنون این باور بهوجود آمدهاست که درجه فلزیگی - یک اصطلاح اخترشناسی که میزان فراوانی عناصر شیمیایی با عدد اتمی بزرگتر از ۲ (هلیم) را نشان میدهد - میتواند احتمال سیاره داشتن یک ستاره را تعیین کند. از این رو گمان میرود که یک ستاره پرفلز جمعیت یک از یک ستاره کم فلز جمعیت دو، شانس بیشتری برای داشتن یک سامانه سیارهای دارد.
سیارات فرا خورشیدی
به سیاراتی که بیرون از منظومه شمسی قرار دارند، برون سیاره یا سیاره فراخورشیدی گفته میشود. نزدیک به ۱۸۰۰ نمونه از چنین سیاراتی کشف شدهاند (تا ناریخ ۱۰ مه ۲۰۱۴ تعداد ۱۷۸۶ سیاره در ۱۱۰۶ سامانه سیارهای شامل ۴۶۰ سامانه چندسیارای) در اوایل سال ۱۹۹۲، اخترشناسان، الکساندر والشتان و دیل فریل دو سیاره را در مدار تپاختر پیاسآر بی۱۲۵۷+۱۲ کشف نمودند.این کشف تایید شد و به طور عمومی به عنوان نخستین کشف رسمی سیارات فراخورشیدی محسوب میشود. گمان میرود که دو سیاره این تپاختر، یا در دور دوم پیدایش سیارات، از بقایای نامعمول ابرنواختری هستند که این تپاختر را بهوجود آوردهاست ویا اینکه بقایای هستههای سنگی غولهای گازی هستند که از ابرنواختر جان سالم بهدربرده و سپس به مدارهای کنونیشان واپاشی شدهاند
نخستین سیاره فراخورشیدی کشف شده پیرامون یک ستاره معمولی رشته اصلی در ۶ اکتبر ۱۹۹۵ رخ داد، زمانی که دیدیه کیلوز و میشل مایر از دانشگاه ژنو کشف یک سیار را در اطراف ۵۱ پگاسوس اعلام نمودند. از آن زمان تا مأموریت کپلر بیشتر سیارات فراخورشیدی شناختهشده غولهای گازی بودند که جرمشان قابل مقایسه با مشتری و یا بزرگتر بود، زیرا به آسانی آشکارسازی میشدند، اما کاتالوگ کپلر بیشتر شامل سیاراتی در اندازه نپتون و یا کوچکتر تا اندازههای کوچکتر از تیر، است.
گونههایی از سیارات هستند که در منظومه شمسی وجود ندارند: ابرزمینها و مینینپتونها که میتوانند مانند زمین سنگی باشند و یا مانند نپتون مخلوطی از متغیرها و گازها باشند. (یکی از مرزهای ممکن جداکننده ین دو نوع سیارات، شعاع ۱.۷۵ برابر شعاع زمین است) گونههایی از سیارات به نام مشتری داغ وجود دارند که مدارشان بسیار نزدیک به ستارهشان است و ممکن است تبخیر شوند و سیاره درونزمینی (به انگلیسی: Chthonian planet) تشکیل دهند که در واقع از هستههای باقیمانده تشکیل شدهاست. یکی دیگر از گونههای ممکن سیارات، سیاره کربنی است که در سامانههایی با درصد کربن بیشتر از منظومه شمسی بوجود میآیند.
تا سال ۲۰۱۲، طبق تحلیل دادههای ریزهمگرایی گرانشی، تخمین زدهشدهاست که به ازای هر ستاره در کهکشان راه شیری، ۱.۶ سیاره وجود دارد. در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۱ تیم تلسکوپ فضایی کپلر کشف نخستین سیارات زمینسان فراخورشیدی با نامهای کپلر-۲۰ای و کپلر-۲۰اف را که به دوره ستارهای خورشیدسان به نام کپلر-۲۰ میگردند را اعلام نمود.
تقریبا یکی از هر پنج سیاره خورشیدسان یک سیاره زمینسان در منطقه قابل سکونت خود دارند، نزدیکترین آنها در حدود ۱۲ سال نوری از زمین فاصله دارد. فراوانی رخداد این سیارههای سنگی یکی از متغیرها در معادله دریک است که تعداد تمدنهای هوشمند قادر به ارتباط در کهکشان راه شیری را تخمین میزند.
برونسیارههای(سیارههای فراخورشیدی) وجود دارند که از هر سیارهای در منظومه شمسی به ستاره مربوطه خود نزدیکتر یا از آن دورتر هستند، تیر نزدیکترین سیاره به خورشید است که در حدود ۰.۴ واحد نجومی (AU) از خورشید فاصله دارد و مدارش را طی ۸۸ روز بهطور کامل میپیماید، اما کوتاهترین مدارهای شناخته شده برای برونسیارهها مانند کپلر-۷۰بی ، پیمودنشان تنها چند ساعت طول میکشد. ۵ تا از سیارههای منظومه کپلر-۱۱، مدارهایی کوتاهتر از تیر دارند. نپتون ۳۰ واحد نجومی با خورشید فاصله دارد و پیمودن مدارش ۱۶۵ سال بهطول میانجامد، اما برونسیارههایی هستند که چند صد واحد نجومی با ستاره خود فاصله دارند و پیمودن کامل مدارشان بیش از ۱۰۰۰ سال طول میکشد، مانند ۱آرایکساس جی۱۶۰۹۲۹.۱−۲۱۰۵۲۴.
چند تلسکوپ فضایی مورد انتظار بعدی برای مطالعه سیارات برون خورشیدی عبارتند از : گایا(Gaia) که در دسامبر ۲۰۱۳ پرتاب شد، چئوپس(CHEOPS) در ۲۰۱۷، تس(TESS) در ۲۰۱۷ و تلسکوپ فضایی جیمز وب در ۲۰۱۸
اجسام سیاره-جرم
جسم سیاره-جرم (به انگلیسی: Planetary-mass object (PMO)) و یا جسم سیارهای و یا سیارهنما، شیئی آسمانی است که جرم آن در محدوده تعریفشده برای سیاره قرار میگیرد، جرم ان در حدی بزرگ هست که تعادل هیدرواستاتیکی برسد(بر اثر گرانش خود گرد شود) اما به اندازهای نیست که مانند یک ستاره بتواند از طریق همجوشی تولید انرژی کند.طبق تعریف تمام سیارات جسم سیاره-جرم هستند، اما این واژه بیشتر به اجسامی اشاره دارد که ویژگیهای معمول مورد انتظار در مورد یک سیاره را ندارند. این اجسام شامل سیارههای کوتوله، قمرهای بزرگتر، سیارهنماهای غوطهور آزاد، که یا از منظومهای به بیرون پرتاب شده و یا اینکه به جای برافزایش، از طریق فروریزی ابر بوجود آمدهاند.(گاهی به آنها کوتوله قهوهای گفته میشود)
سیارههای سرگردان
چندین شبیهسازیهای رایانهای از شکلگیری و تکامل ستارگان و سیارات چنین پیشنهاد میکنند که برخی از اجسام سیارهجرم ممکن است به فضای میانستارهای پرتاب شوند.برخی از دانشمندان معتقدند که چنین اجسامی را باید سیاره دانست در حالکه برخی دیگر بر این باورند که باید این اجسام را کوتوله قهوهای کمجرم نامید.
کوتولههای نیمهقهوهای
ستارگان در نتیجه رمبش گرانشی ابرهای گاز پدید می آیند، اما اجسام کوچکتری نیز ممکن است بر اثر رمبش ابر به وجود آید. گاهی اجسام سیارهجرمی را که از این روش بهوجود میآیند کوتوله نیمهقهوهای مینامند. کوتوله نیمهقهوهای ممکن است مانند چا ۱۱۰۹۱۳-۷۷۳۴۴۴ در غوطهوری آزاد باشد و یا مانند ۲مس جی۰۴۴۱۴۴۸۹+۲۳۰۱۵۱۳ در مدار جسم بزرگتری باشند.
برای مدت کوتاهی در ۲۰۰۶، اخترشناسان گمان میکردند که یک منظومه دوتایی از این اجسام به نام اُف ۱۶۲۲۲۵-۲۴۰۵۱۵ را یافتهاند اما تحلیلهای جدیدتر نشان داده که جرم این اجسام بیشتر از ۱۳ برابر جرم مشتری است و در نتیجه یک جفت کوتوله قهوهای هستند.
ستارگان پیشین
در منظومههای ستارگان دوتایی نزدیک به هم، یکی از ستارگان ممکن است جرم خود را به ستاره بزگتر بدهد و از جرم آن کاسته شود تا به حد اجسام سیارهجرم برسد. نمونهای از این اجسام به دور تپاختر پیاسآر جی۱۷۱۹-۱۴۳۸ میگردد.
سیارههای قمری و سیارههای کمربندی
برخی از قمرهای بزرگ هماندازه و یا حتی بزرگتر از تیر هستند. به عنوان نمونه میتوان به قمرهای گالیلهای مشتری و قمر تیتان اشساره نمود. آلن استرن براین نظر است که مکان نباید اهمیت داشتهباشد و تنها ویژگیهای ژئوفیزیکی باید در تعریف سیاره مهم باشند. او واژه سیاره قمری را برای اقمار با جرم در حد سیاره، پیشنهاد می کند. همچنین بنا بر نظر وی سیارههای کوتوله موجود در کمربند کویپر و کمربند سیارکی نیز می بایست سیاره محسوب گرددند.
ویژگیها
اگرچه هر سسیارهای ویژگیهای فیزیکی منحصر به فردی دارد اما شماری از مشترکات گسترده نیز در بین آنها وجود دارد. برخی از این ویژگیها مانن حلقههای سیارهای و یا قمرهای طبیعی، تاکنون تنها در میان سیارات منظومه شمسی مشاهده شدهاست در حالیکه سایر ویژگیها به طور عمومی در سیارات فراخورشیدی نیز مشاهده میشوند.
ویژگیهای پویا
مدار
طبق تعاریف کنونی همه سیارات باید به دور ستارگان بگردند؛ بنابراین سیارات سرگردان را شامل نمیشوند. در منظومه شمسی تمام سیارات به دور خورشید در همان جهت چرخش خود خورشید(اگر از بالای قطب شمال خورشید نگاه کنیم جهت پادساعتگرد خواهد بود) میگردند. حداقل یک سیاره فراخورشیدی شناختهشده به نام وسپ-۱۷بی در جهت عکس چرخش ستاره خود به دور آن میگردد. دوره یکبار گردش سیاره در مدارش را تناوب مداری یا سال آن سیاره نام دارد. سال یک سیاره به فاصله آن از ستارهاش بستگی دارد، هرچه سیاره از ستارهاش دورتر باشد، هم مدارش بزرگتر میشود و فاصله بیشتری میپیماید و هم اینکه به دلیل کمتر شدن اثر گرانش، سرعت آن نیز کاهش مییابد. از آنجا که مدار هیچ سیارهای دایره کامل نیست، فاصله سیاره با ستارهاش در طول سال سیاره متغیر است. نزدیکترین نقطه مدار سیاره به ستارهاش حضیض (در منظومه شمسی، حضیض خورشیدی) و دورترین فاصله سیاره از ستارهاش اوج (در منظومه شمسی، اوج خورشیدی) نامیده میشود. چنان که سیاره به به حضیض خود نزدیک میشود، سرعت آن افزایش مییابد زیرا انرژی پتانسیل گرانشی به جنبشی تبدیل میشود، همانطور که یک جسم در سقوط آزاد با نزدیک شدن به زمین سرعتش افزایش مییابد. وقتی که سیاره به اوج خود نزدیک میشود سرعت آن کاهش مییابد، دقیقا به همان دلیل که جسمی که به بالا پرتاب میشود سرعتش با نزدیک شدن به نقطه اوج مسیرش کاهش مییابد.
مدار هر سیارهای را با شماری از عناصر مشخص میشود:
خروج از مرکز مداری مشخص کننده این است که مدار سیاره چقدر کشیدهشدهاست. سیارات با خروج از مرکز مداری کوچکتر مدار گردتری دارند و سیارات با خروج از مرکز مداری بیشتر، شکل بیضیتری دارند. سیارات منظومه شمسی، خروج از مرکز مداری کمی دارند و به همین دلیل تقریباً گرد هستند.دنبالهدارها و اجسام کمربند کویپر و همچنین چندین سیاره فراخورشیدی، خروج از مرکز مداری بالا و درنتیجه مدارهای بسیار بیضوی دارند.
نیمقطر بزرگ عبارت است از فاصله سیاره با مرکز طولانیترین قطر مدار بیضویاش (شکل را ببینید). این نقطه با نقطه اوج یکی نیست زیرا ستاره هیچ سیارهای دقیقاً در مرکز مدارش قرار نمیگیرد.
انحراف مداری به ما میگوید که مدار سیاره به چه میزان بالا یا پایین یک صفحه مرجع مشخص قرار میگیرد. در منظومه شمسی، صفحه مرجع صفحه مدار زمین است که دایرةالبروج خوانده میشود. برای سیارات فراخورشیدی، این صفحه که به نام صفحه آسمان شناخته میشود صفحه خط دید ناظر روی زمین است.
هشت سییاره منظومه شمسی همگی مدارشان در صفحهای بسیار نزدیک به دایرةالبروج قرار میگیرد. دنبال دارها و اجسام روی کمربند کویپر مانند پلوتون زاویه بسیار بیشتری باآن دارند. نقاطی را که در آن سیاره صفحه مرجع را قطع میکند، گرههای مداری صعودی و نزولی مینامند. طول گره صعودی زاویه میان نقطه با طول جغرافیای صفر روی صفحه مرجع و نقطه گره صعودی مدار سیاره است. شناسه حضیض، زاویه بین گره صعودی مدار یک سیاره و نزدیکترین نقطه آن به ستاره است.
انحراف محوری
سیارات همچنین درجات مختلفی از انحراف محوری دارند؛ یعنی نسبت به صفحه مرجع استوای ستاره خود، زاویه دارند. این موضوع سبب میشود که میزان نور دریافت شده توسط هر نیمکره در طول سال سیاره تغییر کند. وقتی که نیمکره شمالی به بیرون متمایل است، نیمکره جنوبی به درون متمایل است و بالعکس. از این رو هر سیارهای دارای پدیده فصل خواهد بود؛ یعنی تغییرات آبوهوا در طول سال سیاره. زمانهایی را که که در آن هر نیمکرهای بیشترین و کمترین فاصله را با ستاره دارد، انقلابین میگویند. هر سیارهای دو تا از این نقاط در مدار خود دارد؛ وفتی یک نیمکره در انقلاب تابستانی خود است و روزهایش طولانیترند، نیمکره دیگر در انقلاب زمستانی خود است و روزهایش کوتاهترند. مقادیر متغیر نور و گرمای دریافت شده توسط هر نیمکره در طول سال تغییرات سالانهای در الگوهای آب و هوایی برای هر نیمکره ایجاد میکند. انحراف محوری مشتری بسیار اندک است و در نتیجه تغییرات فصلی آن کم است؛ از سوی دیگر، انحراف محوری اورانوس آنقدر زیاد است که تقریبا به یک طرف خوابیده است. این بدان معنیاست که هر نیمکره آن در حول و حوش انقلابینش، یا کاملا در نور است یا کاملا در تاریکی. در میان سیارات فراخورشیدی مقادیر انحراف محوری با قطعیت دانسته شده نیست اگرچه گمان می رود که میزان انحراف محوری مشتریهای داغ به دلیل نزدیکیشان به ستاره، ناچیز و یا صفر است.
چرخش
سیارات به دور محورهای نامرئی که از مرکزشان میگذرد میچرخند. دوره چرخش یک سیاره، روز نام دارد. بیشتر سیارات در منظومه شمسی در همان جهتی که به دور خورشید می گردند، به دور خویش میچرخند، که اگر از بالای قطب شمال خورشید بنگریم این چرخش پادساعتگرد خواهد بود. ناهید و اورانوس استثناهایی هستند که در جهت ساعتگرد میچرخند، هرچند که انحراف محوری بسیار زیاد اورانوس سبب تفاوت نظر در تعیین قطب شمال و جنوب آن و اینکه آیا چرخش آن ساعتگرد و یا پادساعتگرد است وجود دارد، هر چند جدای از اینکه کدام قطب شمال باشد، اورانوس نسبت به مدارش، حرکت چرخشی بازگشتی دارد.
چرخش سیاره ممکن است بر اثر عوامل مختلفی در حین شکلگیری بهوجود آمده باشد. از برآیند تکانههای زاویهای تکههای ماده برافزودهشده ممکن است تکانه زاویهای خالصی در کل سیاره بوجود آید. برافزایش گاز توسط غولهای گازی نیز میتواند عاملی برای تکانه زاویهای باشد و سرانجام در مراحل پایانی پیدایش سیاره، یک فرایند تصادفی برافزایش پیشسیارهای میتواند باعث تغییر تصادفی محور چرخش سیاره شود. طول روز در سیارههای مختلف بسیار متفاوت است. چرخش ناهید ۲۴۳ روز طول میکشد و غولهای گازی تنها چند ساعت. دوره چرخش سیارات فراخورشیدی دانسته نیست. هرچند که نزدیکی مشتریهای داغ به ستارهشان بدین معنی است که این سیارات در قفل مدی (به انگلیسی: tidal lock) هستند (مدارهایشان با چرخششان هماهنگ است) و این یعنی اینکه آنها همواره یک سمتشان به سمت ستارهشان است، یعنی یک سمتشان همیشه روز و سمت دیگر همیشه شب است.
پاکسازی مدار
ویژگی پویای تعریفکننده سیاره این است که باید همسایگیاش را پاکسازی کردهباشد. سیارهای که همسایگیاش را پاکسازی کردهباشد آنقدر جرم انباشته که همه سیارات خرد در مدارش را جمعآوری یا جارو کند. در واقع، سیاره به تنهایی به دور ستاره میگردد و مدارش را بامجموعهای از اشیا هماندازه خودش به اشتراک نمیگذارد. این ویژگی در تعریف سال ۲۰۰۶ اتحادیه بینالمللی اخترشناسی(IAU) از سیاره، الزامی شد. افزودن این معیار سبب میشود که اجسامی همچون پلوتون، اریس و سرس سیاره کامل محسوب نشوند و در رده سیارههای کوتوله طبقهبندی شوند.[۱] اگرچه تا امروز عملا این معیار تنها در مورد سیارات منظومه شمسی بکار رفتهاست و شماری از منظومههای فراخورشیدی جوان پیدا شدهاند که شواهد حاکی است که پاکسازی مداری در قرصهای پیرا ستارهای(Circumstellar Disks) صورت میگیرد.
ویژگیهای فیزیکی
جرم
ویژگی فیزیکی تعریف کننده یک سیاره این است که باید آنقدر جرم داشته باشد که نیروی گرانشاش به اندازهای قوی باشد که بر نیروهای الکترومغناطیسی که ساختار فیزیکیاش را پیوند میدهند غلبه کرده و به حالت تعادل هیدرواستاتیکی برسد. این در عمل بدین معنی است که تمام سیارات کروی یا کرویمانند هستند. تا حد خاصی از جرم، یک جسم ممکن است که شکلی بیقاعده داشته باشد اما در جرمهای فراتر از این حد که به ساختار شیمیایی جسم بستگی دارد، گرانش جسم را به سمت مرکز جرم خود می کشد تا جسم در نهایت به کرهای فروریزد.
ویژگی اصلی جداکننده ستارهها و سیارات نیز جرم است. حد بالای جرم برای سیاره بودن، برای اجسامی با فراوانی ایزوتوپی شبیه خورشید، تقریبا ۱۳ برابر جرم مشتری است. فراتر از آن جسم شرایط مناسب برای همجوشی هستهای را پیدا میکند. به جز خورشید، جسم دیگری با چنین جرمی در منظومه شمسی وجود ندارد، اما سیارات فراخورشیدی با این اندازه وجود دارند. حد جرمی ۱۳ برابر مشتری مورد توافق جهانی قرار نگرفته و دانشنامه سیارههای فراخورشیدی اجسامی با جرمهای تا ۲۰ برابر مشتری معرفی میکند، و مرورگر دادههای برون سیارهها شامل اجسامی با ۲۴ برابر جرم مشتری است.
کوچکترین سیاره شناختهشده پیاسآر بی۱۲۵۷+۱۲ای است که یکی از نخستین سیارات فراخورشیدی کشفشده در سال ۱۹۹۲ در مدار یک تپاختر بود. جرم آن تقریبا نصف جرم سیاره تیر است.کوچکترین سیارهای که به دور یک ستاره معمولی رشته اصلی به غیر از خورشید میگردد کپلر-۳۷بی که جرم (و شعاع) آن اندکی از ماه بیشتر است.
ناهمگنی درونی
هر سیارهای در هنگام پیدایش در حال شاره است؛ در آغاز شکلگیری مواد چگالتر و سنگینتر به مرکز سیاره فرو رفته و مواد سبکتر را نزدیک به سطح سیاره رها میکنند. بنابراین هر سیارهای ساختار داخلی ناهمگنی متشکل از یک هسته سیارهای چگال که با گوشتهای (جبه) پوشیدهشده که یا شاره است و یا شاره بودهاست. سیارات سنگی در پوستههای سختی پوشیدهشدهاند، اما در غولهای گازی، گوشته به سادگی در لایههای ابر بالایی حل میشود. سیارات سنگی هستههایی از عناصری مانند آهن و نیکل، و گوشتههایی متشکل از سیلیکاتها دارند. این باور وجود دارد که مشتری و کیوان هستههای سنگی و فلزی دارند که در گوشتههایی از هیدروژن فلزی پیچیدهشدهاند. اورانوس و نپتون که کوچکتر هستند هستههای سنگی پوشیده از گوشتههای آب، آمونیاک، متان و سایر یخها دارند. کنش شاره در درون هسته این سیارات یک ژئودینامو ایجاد میکند که باعث تولید یک میدان مغناطیسی میشود.
keywords : مارکت،بی بی مارکت،بی بی
با کشف اجسام بیشتر در منظومه شمسی و اجسام بزرگ در اطراف ستارگان دیگر که در خلال نیمه دوم قرن بیستم رخ داد، بحثهایی درباره اینکه چه چیزی را باید سیاره دانست، آغاز شد. اختلاف نظرهای در مورد اینکه آیا جسمی را که بخشی از یک جمعیت متمایز مانند یک کمربند سیارکی باشد، و یا جسمی که آنقدر بزرگ باشد که از روش همجوشی گرمایی هستهای دوتریم تولید انرژی کند، را میتوان سیاره دانست، وجود داشت.

شمار رو به افزایشی از اخترشناسان بر این باورند که میبایست پلوتون را از لیست سیارهها خارج نمود، زیرا بسیاری از اجسام مشابه با اندازههای نزدیک به آن در همان منطقه از منظومه شمسی(کمربند کویپر) در خلال دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ یافت شدهاست. مشخص گشت که پلوتون تنها جسم کوچکی در میان جمعیتی از هزاران جسم دیگر است.
رسانهها در مورد برخی از این اجسام همچون کواوار، سدنا و اریس بشارت کشف سیاره دهم را میدادند، هرچند که هرگز مورد پذیرش گسترده جامعه علمی قرار نگرفتند. اعلام کشف اریس در سال ۲۰۰۵ به عنوان جسمی با جرم ۲۷٪ بیش از پلوتون، ضرورت و تمایل عمومی را برای ایجاد یک تعریف رسمی برای سیاره، ایجاد نمود.
با پذیرش مشکل ، اتحادیه بینالمللی اخترشناسی عزم ایجاد تعریفی برای سیاره نمود و یکی در سال ۲۰۰۶ ارائه داد. شمار سیارات به هشت سیارهای کاهش یافت که اجسامی با بزرگی قابل توجه هستند و مدارشان را پاکسازی کردهاند، و رده جدیدی نیز به نام «سیارههای کوتوله» بوجود آمد که در ابتدا شامل سه جسم بود(سرس، پلوتون و اریس).
تعریف سیاره فراخورشیدی
در سال ۲۰۰۳، گروه کاری سیارات فراخورشیدی اتحادیه بینالمللی اخترشناسی (IAU) یک بیانیه جایگاه در مورد تعریف سیاره ارائه دادند که تعریف ناتمام زیر را در بر میگرفت و عمدتاً بر روی مرز میان سیارات و کوتولههای قهوهای تمرکز داشت:
اجسامی با جرم واقعی کمتر از حد جرمی برای همجوشی گرمایی هستهای دوتریم (که در حال حاضر برای اجسامی با فراوانی ایزوتوپی همانند خورشید، این حد ۱۳ برابر جرم مشتری محاسبه شدهاست) که حرکت مداری به دور ستارگان و یا بقایای ستارهای دارند، سیاره هستند (مستقل از اینکه چگونه ایجاد شده باشند). حداقل جرم مورد نیاز برای سیاره بودن یک جسم فراخورشیدی همان مقداری است که در مورد منظومه شمسی در نظر گرفته میشود.
اجسام نیمهستارهای با جرم واقعی فراتر از حد جرمی برای همجوشی گرمایی هستهای دوتریم، «کوتوله قهوهای» محوب میشوند واینکه چگونه ایجاد شدهاند یا کجا قرار گرفتهاند تفاوتی ایجاد نمیکند.
اجسام شناور آزاد در خوشههای ستارهای جوان با جرمی پایینتر از حد جرمی برای همجوشی گرمایی هستهای دوتریم سیاره نیستند، بلکه کوتولههای نیمهقهوهای هستند(و یا هر نام دیگری که مناسبتر باشد)
این تعریف از آن زمان به بعد، در هنگام انتشار کشفیات برونسیارهها در ژورنالهای علمی به گستردگی مورد استفاده اخترشناسان قرارگرفتهاست. اگرچه موقتی است، اما تا پذیرفتن یک تعریف پایدارتر به عنوان تعریفی ناتمام اما موثر باقی میماند. اگرچه بحثی در مورد حد پایین جرم نمیکند و بدینترتیب از اختلاف نظرها درباره اجسام داخل منظومه شمسی دوری میگزیند. این تعریف همچنین توضیحی در مورد اجسامی مانند ۲ام۱۲۰۷بی که دور کوتولههای قهوهای میگردند، نمیدهد.
یک راه تعریف کوتوله نیمهقهوهای عبارت است از جسمی با جرم سیارهای که بجای برافزایش از روش فروریزی ابر بوجود آمدهاند. این تمایز در چگونگی شکلگیری بین کوتوله نیمه-قهوهای و سیاره مورد توافق جهانی قرار نگرفتهاست. اخترشناسان بر پایه پذیرش یا عدم پذیرش اینکه فرایند شکلگیری یک سیاره در ردهبندی آن دخالت دادهشود، به دو دسته تقسیم میشوند. یکی از دلایل مخالفت این است که اغلب تعیین فرایند شکلگیری امکانپذیر نمیباشد. مثلا سیارهای که از روش برافزایش شکلگرفتهاست، ممکن است از منظومه به بیرون پرتاب شده و به شکل غوطهور آزاد درآید، و به همین ترتیب یک کوتول نیمه قهوهای که خودش از روش فروریزی ابر بوجود امده، ممکن است در مداری به دور یک ستاره به دام بیفتد.
مقدار حدی ۱۳ برابر جرم مشتری، بیشتر یک قانون مبتنی بر تجربه است تا یک قانون دقیق فیزیکی. پرسشی که برمیاید این است که منظور از سوزاندن دوتریوم چیست؟ این پرسش از آنجا برمیآید که اجسام بزرگ بیشتر دوتریم خود را میسوزانند و اجسام کوچکتر تنها اندکی از آن را میسوزانند و مقدار ۱۳ MJup (جرم مشتری) بین این دو دسته قرار میگیرد. مقدار دوتریوم سوزانده شده نه تنها به جرم، بلکه به ترکیب سیاره، یعنی مقدار هلیم و دوتریوم موجود نیز بستگی دارد. دانشنامه سیارات فراخورشیدی که شامل اجسامی با جرمی تا ۲۵ برابر جرم مشتری است،اینگونه بیان میکند که «این حقیقت که هیچ ویژگی خاصی در مورد مقدار ۱۳ MJup طیف جرمی مشاهده شده وجود نداشته و ما را وادار میسازد که این حد جرم را فراموش کنیم» مرورگر دادههای برونسیارات شامل اجسامی تا ۲۴ برابر جرم مشتری میباشد واینگونه توصیه میکند که «حد جرمی ۱۳ برابر جرم مشتری وضع شده توسط تحادیه بینالمللی اخترشناسی در مورد سیاراتی با هستههای سنگی از نظر فیزیکی بیمعنی میگردد.» بایگانی برون سیارات ناسا شامل اجسامی با جرم (یا حداقل جرم) کوچکتر یا مساوی ۳۰ برابر جرم مشتری است.
معیار دیگری که به جز سوزاندن دوتریم، فرایند شکلگیری و مکان، برای جدا کردن سیارهها و کوتولههای قهوهای وجود دارد این است که فشار هسته ناشی از فشار کولنی است یا فشار تباهیدگی الکترون.
تعریف ۲۰۰۶
موضوع حد پایین در جلسه مجمع عمومی اتحادیه بینالمللی اخترشناسی مورد بحث قرارگرفت. پس از بحث بسیار و یک پیشنهاد مردود، مجمع رای به وضع تعریفی به شکل زیر برای سیارات منظومه شمسی داد:
هر جسم آسمانی که (الف) در مداری به دور خورشید بگردد، (ب) جرم کافی داشته باشد تا نیروی خودگرانشیاش بر نیروهای پیوستگی جسم صلب غلبهکند به گونه ای که شکل آن در تعادل هیدرواستاتیکی (تقریباً گرد) باشد، (پ) همسایگی اطراف مدارش را پاکسازی نمودهباشد.
طبق این تعریف، منظومه شمسی هشت سیاره دارد، اجسامی که شرط اول و دوم را دارا هستند اما در شرط سوم صدق نمیکنند (مانند سرس، پلوتون و اریس) به عنوان سیارههای کوتوله طبقهبندی میشوند، البته با این شرط که خود قمر سیاره دیگری نباشند. در آغاز IAU تعریفی را پیشنهاد داده بود که اجسام بسیاری را در بر میگرفت، زیرا شرط سوم در آن غایب بود. پس از بحث فراوان از طریق رایگیری تصمیم گرفته شد که این اجسام را به جای سیاره در رده سیارههای کوتوله طبقهبندی شوند.
این تعریف بر پایه نظریات شکلگیری سیارات بنا شده که طبق این نظریات رویانهای سیارهای در ابتدا همسایگی مداری خود را از اجسام کوچک دیگر پاکسازی کیکنند. استیون سوتر اخترشناس اینگونه توصی میکند که
محصول پایانی یک برافزایش قرصی ثانویه، شمار اندکی از اجسام بزرگ(سیارات) در مدارهای نامتقاطع یا مدارهای طنینداری ایست که از بروز برخورد بین آنها جلوگیری می کنند.سیارههای خرد و دنبالهدارها، از جمله اجسام کمربند کوئیپر، از این نظر متفاوتاند که امکان برخورد با یکدیگر و با سیارات را دارند.
پلوتون، با توجه به وضعیت سیارهبودنش و کشف آن در سال ۱۹۳۰، در ورای جامعه علمی، دارای اهمیت فرهنگی قابل توجهی برای عموم بود. کشف اریس در رسانهها به گستردگی به عنوان سیاره دهم اعلام میشد و از این رو طبقهبندی دوباره هر سه جسم به عنوان سیاره کوتوله، توجه رسانهها و عموم را نیز به خود جلب نمود.
افسانهشناسی و نامگذاری
نامهای سیارات در دنیای غرب برگرفته از آداب رومیهاست که خود برآمده از آداب یونانیها و بابلیان است. در یونان باستان دو روشنیبخش بزرگ، خورشید و ماه را هلیوس و سلنه میخواندند؛ دورترین سیاره(کیوان) فاینون به معنی «درخشنده» نام داشت که پس از آن فائتون (مشتری) به معنی «روشن» قرارداشت. سیاره سرخ (بهرام) با نام پیروئیس به معنی «آتشین» شناخته میشد. روشنترین سیاره (ناهید)، فسفروس («نور آور») و سیاره گذارای آخری (تیر) با نام استیلبون («سوسو زن») شناخته میشدند. یونانیها همچنین هر سیارهای را به یکی از خدایان خود، یعنی دوازده ایزد المپنشین نسبت میدادند: هلیوس و سلنه هم نام خدایان بودند و هم سیارات. فاینون به کرونوس، تیتانی که پدر المپنشینان بود، تعلق داشت. فائتون نشان زئوس، پسر کرونوس که او را از پادشاهی خلع کرد، پیروئیس به آرس، پسر زئوس داده شده بود که خدای جنگ بود، و فسفروس توسط آفرودیت حکمرانی میشد که خدابانوی عشق بود. هرمس که پیامرسان خدایان و خدای آموزش و شعور بود، بر استیلبون حکم میراند.
این رسم یونانیها در بخشیدن نام خدایان خود به سیارات با احتمال نزدیک به یقین از بابلیان گرفته شدهاست. بابلیها فسفروس را به نام خدابانوی عشق خود، ایشتار؛ پیروئیس را به نام خدای جنگ خود، نرگال؛ استیلبون را به نام خدای دانایی، نابو؛ و فائتون را به نام خدای اصلی، مردوخ نامیده بودند. هماهنگی میان روشهای نامگذاری بابلی و یونانی بیش از آن است که تصور کنیم از ریشههای جداگانهای برخاستهاند.این تطابق ها کامل نیست. مثلا نرگال خدای جنگ بابل بود و از این رو یونانیها او را به نام آرس شناختند، هرچند که بر خلاف آرس، خدای کشتن و زمین خاکی نیز بود. مردم یونان امروزی همچنان نامهای باستانی را برای سیارات بهکار میبرند، اما سایر زبانهای اروپایی، تحت تاثیر امپراتوری روم و بعدها کلیسای کاتولیک از نامهای رومی به جای نامهای یونانی استفاده میکنند. رومیها که همچون یونانیها دین نیا-هند و اروپایی داشتند، خدایانی مانند یونانیها با نامهای متفاوت داشتند اما خبری از داستانسراییهای غنی یونانیها که فرهنگ شاعرانه یونان به خدایانشان بخشیده بود، نبود. در اواخر دوران جمهوری روم، نویسندگان رومی بسیاری از داستانهای یونانی را قرض گرفته و در مورد خدایان خود بهکاربردند، تا اندازهای که تقریبا تفاوت آنها قابل تشخیص نبود. وقتی رومیها اخترشناسی یونانی را مطالعه کردند، نام خدایان خود را بر روی سیارات نهادند: مرکوریوس (به جای هرمس)، ونوس(آفرودیت)، مارس(آرس)، ژوپیتر(زئوس) و ساتورنوس (کرونوس). وقتی سیارات بعدی در قرون ۱۸ام و ۱۹ام کشف شدند نیز این روش نامگذاری در مورد نپتون (پوزئیدون) پابرجا ماند. اورانوس در این میان استثناست زیرا نام آن از یک خدابانوی یونانی گرفتهشدهاست و نه از معادل رومی آن.
برخی از رومیان در پی اعتقادی که احتمالا از بینالنهرین سرچشمه گرفته و در مصر هلنیستی شکل گرفته، بر این باور بودند که خدایان هفتگانهای که سیارات از روی انها نامگذاری شدهاند در شیفتهای ساعتی امور روی زمین را مراقبت مینمایند. ترتیب شیفتها به صورت ساترن،ژوپیتر، مارس، خورشید(Sun)، ونوس، مرکوری و ماه بود. بنابراین نخستین روز با ساترن آغاز میشود(ساعت ۱ام)، دومین روز با خورشید (ساعت ۲۵ام)، روزهای بعدی با ماه (ساعت ۴۹ام)، مارس، مرکوری، ژوپیتر و ونوس. از انجا که هر روز به نام خدایی که آن را آغاز میکند نامگذاری میشد، روزهای هفته در گاهشماری رومی نیز به همین ترتیباند و همچنان در بسیاری از زبانهای امروزی به همین ترتیب حفظ شده است. در زبان انگلیسی واژههای Saturday (شنبه)، Sunday (یکشنبه) و Monday (دوشنبه) ترجمه مستقیم این نامهای رومی هستند. نام روزهای دیگر از خدایان انگلو-ساکسون گرفته شدهاست: Tuesday (سهشنبه) از Tiw (تیر (اساطیر))، Wednesday (چهارشنبه) از Wóden (ودن)، Thursay (پنجشنبه) از Thunor (ثور) و Friday (جمعه) از Fríge (فریج). این خدایان انگلوساکسون به ترتیب شبیه یا معادل مارس، مرکوری، ژوپیتر و ونوس هستند.
زمین تنها سیارهای است که نام آن در زبان انگلیسی از اساطیر یونانی-رومی گرفته نشدهاست. از آنجا که تنها در قرن هفدهم بود که زمین به طور عمومی به عنوان سیاره پذیرفته شد نام آن برگرفته از نام هیچ خدایی نیست. واژه earth به معنی زمین برگرفته از واژه انگلو-ساکسون قرن هشتم، erda است که به معنی زمین یا خاک است و نخستین بار به صورت مکتوب به عنوان نام کره زمین در حدود سالهای ۱۳۰۰ بهکار گرفته شد، و همانند زبانهای ژرمنی دیگر در نهایت ا واژه نیا-ژرمنی ertho «زمین» گرفته شدهاست.مثلا در انگلیسی earth، آلمانی Erde، هلندی aarde و اسکاندیناوی jord. بسیاری از زبانهای رومیتبار از واژه کهن ترا و یا شکلی تغییریافته از آن استفاده می کنند که به معنی «زمین خشکی» در مقابل دریا استفاده میشد. اما زبانهای غیر رومیتبار از واژگان بومی خود استفاده میکنند. مثلا یونانیها همچنان از واژه قدیمی Γή (ژئو)استفاده میکنند.
فرهنگهای غیر اروپایی از روشهای نامگذاری دیگر استفاده کردهاند. هند از روشی بر پایه ناواگراها استفاده میکند که شامل هفت سیاره (سوریا برای خورشید، چاندرا برای ماه، و بودها، شوکرا، مانگالا، برهاسپاتی و شانی برای تیر، ناهید، بهرام، مشتری و کیوان) و دو گره مداری صعودی و نزولی ماه (راهو و کتو) میشود. چین و کشورهای آسیای شرقی که از لحاظ تاریخی در معرض تاثیر فرهنگی چین بودهاند (مانند ژاپن، کره و ویتنام)، برپایه عناصر پنجگانه چینی آب (تیر)، فلز (ونوس)، آتش (بهرام)، چوب (مشتری) و خاک (کیوان) نامگذاری کردهاند.
پیدایش سیارهها
در مورد چگونگی پیدایش سیارات، هنوز اطلاع قطعی وجود ندارد. نظریه پیشتاز این است که سیارات در حین فروریختن یک سحابی و تبدیل آن به به قرص نازکی از گاز و غبار شکل میگیرند. در پی این فروریزی یک پیشستاره در هسته تشکیل میشود که قرص پیشسیارهای چرخانی آن را دربرگرفتهاست. از طریق برافزایش (یک فرایند برخورد چسبنده) ذرات غبار قرص به شکل پایداری در کنار هم انباشته میشوند تا اجسامی بزرگتر تشکیل دهند. تجمعهای محلی جرم به نام سیارات خرد شکل میگیرند و با بهرهگیری از جاذبه گرانشی فرایند برافزایش را تسریع میکنند. این تجمعها مرتباً چگالتر میشوند تا اینکه سرانجام بر اثر گرانش به درون فرو ریخته و پیشسیارهها را تشکیل میدهند. پس از آنکه قطر سیاره از ماه بزرگتر شد، شروع به انباشتن یک اتمسفر گسترده میکند و از طریق پدیده پسار اتمسفری، سرعت جذب سیارات خرد آن بسیار افزایش مییابد.
وقتی یک پیشستاره بهاندازهای بزرگ میشود که شعلهور گردد و ستارهای بهوجودآید، قرص باقیمانده توسط پدیدههای تبخیر فوتونی، بادهای خورشیدی و کشش پوینتینگ-رابرتسون از درون به خارج رانده میشود. پس از آن ممکن است که هنوز پیشسیارههای زیادی در حال گردش به دور ستاره یا یکدیگر باشند، اما به مرور زمان با هم برخورد کرده و یا تشکیل یک سیاره بزرگتر یا اینکه مواد آنها پراکنده میشود تا جذب پیشسیارهها و سیارههای بزرگتر شود. آن اجسامی که به اندازه کافی پرجرم میشوند، بیشتر مواد موجود در همسایگی خود را جذب میکنند و تشکیل سیاره میدهند. در این میان، پیشسیاراتی که از برخوردها دوری کردهاند، یا از طریق جذب گرانشی به قمرهای طبیعی این سیارات تبدیل میشوند و یا اینکه در کمربندهایی در کنار اجسام دیگر باقی مانده و تبدیل به سیاره کوتوله و اجرام کوچک میشوند.
تاثیرات پرانرژی سیارات خرد( و همچنین واپاشی رادیواکتیو)، باعث گرم شدن سیارات در حال رشد و ذوب شدن حداقل بخشی از آنها میشود، جرم بخش درونی سیاره تغییر کرده و چگالتر میشود.
با کشف و مشاهده سامانههای سیارهای پیرامون ستارگان دیگری به غیر از خورشید، رفته رفته امکان آن پدید میآید که این دیدگاه را شفافسازی، تجدید نظر و یا حتی عوض نمود. اکنون این باور بهوجود آمدهاست که درجه فلزیگی - یک اصطلاح اخترشناسی که میزان فراوانی عناصر شیمیایی با عدد اتمی بزرگتر از ۲ (هلیم) را نشان میدهد - میتواند احتمال سیاره داشتن یک ستاره را تعیین کند. از این رو گمان میرود که یک ستاره پرفلز جمعیت یک از یک ستاره کم فلز جمعیت دو، شانس بیشتری برای داشتن یک سامانه سیارهای دارد.
سیارات فرا خورشیدی
به سیاراتی که بیرون از منظومه شمسی قرار دارند، برون سیاره یا سیاره فراخورشیدی گفته میشود. نزدیک به ۱۸۰۰ نمونه از چنین سیاراتی کشف شدهاند (تا ناریخ ۱۰ مه ۲۰۱۴ تعداد ۱۷۸۶ سیاره در ۱۱۰۶ سامانه سیارهای شامل ۴۶۰ سامانه چندسیارای) در اوایل سال ۱۹۹۲، اخترشناسان، الکساندر والشتان و دیل فریل دو سیاره را در مدار تپاختر پیاسآر بی۱۲۵۷+۱۲ کشف نمودند.این کشف تایید شد و به طور عمومی به عنوان نخستین کشف رسمی سیارات فراخورشیدی محسوب میشود. گمان میرود که دو سیاره این تپاختر، یا در دور دوم پیدایش سیارات، از بقایای نامعمول ابرنواختری هستند که این تپاختر را بهوجود آوردهاست ویا اینکه بقایای هستههای سنگی غولهای گازی هستند که از ابرنواختر جان سالم بهدربرده و سپس به مدارهای کنونیشان واپاشی شدهاند
نخستین سیاره فراخورشیدی کشف شده پیرامون یک ستاره معمولی رشته اصلی در ۶ اکتبر ۱۹۹۵ رخ داد، زمانی که دیدیه کیلوز و میشل مایر از دانشگاه ژنو کشف یک سیار را در اطراف ۵۱ پگاسوس اعلام نمودند. از آن زمان تا مأموریت کپلر بیشتر سیارات فراخورشیدی شناختهشده غولهای گازی بودند که جرمشان قابل مقایسه با مشتری و یا بزرگتر بود، زیرا به آسانی آشکارسازی میشدند، اما کاتالوگ کپلر بیشتر شامل سیاراتی در اندازه نپتون و یا کوچکتر تا اندازههای کوچکتر از تیر، است.
گونههایی از سیارات هستند که در منظومه شمسی وجود ندارند: ابرزمینها و مینینپتونها که میتوانند مانند زمین سنگی باشند و یا مانند نپتون مخلوطی از متغیرها و گازها باشند. (یکی از مرزهای ممکن جداکننده ین دو نوع سیارات، شعاع ۱.۷۵ برابر شعاع زمین است) گونههایی از سیارات به نام مشتری داغ وجود دارند که مدارشان بسیار نزدیک به ستارهشان است و ممکن است تبخیر شوند و سیاره درونزمینی (به انگلیسی: Chthonian planet) تشکیل دهند که در واقع از هستههای باقیمانده تشکیل شدهاست. یکی دیگر از گونههای ممکن سیارات، سیاره کربنی است که در سامانههایی با درصد کربن بیشتر از منظومه شمسی بوجود میآیند.
تا سال ۲۰۱۲، طبق تحلیل دادههای ریزهمگرایی گرانشی، تخمین زدهشدهاست که به ازای هر ستاره در کهکشان راه شیری، ۱.۶ سیاره وجود دارد. در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۱ تیم تلسکوپ فضایی کپلر کشف نخستین سیارات زمینسان فراخورشیدی با نامهای کپلر-۲۰ای و کپلر-۲۰اف را که به دوره ستارهای خورشیدسان به نام کپلر-۲۰ میگردند را اعلام نمود.
تقریبا یکی از هر پنج سیاره خورشیدسان یک سیاره زمینسان در منطقه قابل سکونت خود دارند، نزدیکترین آنها در حدود ۱۲ سال نوری از زمین فاصله دارد. فراوانی رخداد این سیارههای سنگی یکی از متغیرها در معادله دریک است که تعداد تمدنهای هوشمند قادر به ارتباط در کهکشان راه شیری را تخمین میزند.
برونسیارههای(سیارههای فراخورشیدی) وجود دارند که از هر سیارهای در منظومه شمسی به ستاره مربوطه خود نزدیکتر یا از آن دورتر هستند، تیر نزدیکترین سیاره به خورشید است که در حدود ۰.۴ واحد نجومی (AU) از خورشید فاصله دارد و مدارش را طی ۸۸ روز بهطور کامل میپیماید، اما کوتاهترین مدارهای شناخته شده برای برونسیارهها مانند کپلر-۷۰بی ، پیمودنشان تنها چند ساعت طول میکشد. ۵ تا از سیارههای منظومه کپلر-۱۱، مدارهایی کوتاهتر از تیر دارند. نپتون ۳۰ واحد نجومی با خورشید فاصله دارد و پیمودن مدارش ۱۶۵ سال بهطول میانجامد، اما برونسیارههایی هستند که چند صد واحد نجومی با ستاره خود فاصله دارند و پیمودن کامل مدارشان بیش از ۱۰۰۰ سال طول میکشد، مانند ۱آرایکساس جی۱۶۰۹۲۹.۱−۲۱۰۵۲۴.
چند تلسکوپ فضایی مورد انتظار بعدی برای مطالعه سیارات برون خورشیدی عبارتند از : گایا(Gaia) که در دسامبر ۲۰۱۳ پرتاب شد، چئوپس(CHEOPS) در ۲۰۱۷، تس(TESS) در ۲۰۱۷ و تلسکوپ فضایی جیمز وب در ۲۰۱۸
اجسام سیاره-جرم
جسم سیاره-جرم (به انگلیسی: Planetary-mass object (PMO)) و یا جسم سیارهای و یا سیارهنما، شیئی آسمانی است که جرم آن در محدوده تعریفشده برای سیاره قرار میگیرد، جرم ان در حدی بزرگ هست که تعادل هیدرواستاتیکی برسد(بر اثر گرانش خود گرد شود) اما به اندازهای نیست که مانند یک ستاره بتواند از طریق همجوشی تولید انرژی کند.طبق تعریف تمام سیارات جسم سیاره-جرم هستند، اما این واژه بیشتر به اجسامی اشاره دارد که ویژگیهای معمول مورد انتظار در مورد یک سیاره را ندارند. این اجسام شامل سیارههای کوتوله، قمرهای بزرگتر، سیارهنماهای غوطهور آزاد، که یا از منظومهای به بیرون پرتاب شده و یا اینکه به جای برافزایش، از طریق فروریزی ابر بوجود آمدهاند.(گاهی به آنها کوتوله قهوهای گفته میشود)
سیارههای سرگردان
چندین شبیهسازیهای رایانهای از شکلگیری و تکامل ستارگان و سیارات چنین پیشنهاد میکنند که برخی از اجسام سیارهجرم ممکن است به فضای میانستارهای پرتاب شوند.برخی از دانشمندان معتقدند که چنین اجسامی را باید سیاره دانست در حالکه برخی دیگر بر این باورند که باید این اجسام را کوتوله قهوهای کمجرم نامید.
کوتولههای نیمهقهوهای
ستارگان در نتیجه رمبش گرانشی ابرهای گاز پدید می آیند، اما اجسام کوچکتری نیز ممکن است بر اثر رمبش ابر به وجود آید. گاهی اجسام سیارهجرمی را که از این روش بهوجود میآیند کوتوله نیمهقهوهای مینامند. کوتوله نیمهقهوهای ممکن است مانند چا ۱۱۰۹۱۳-۷۷۳۴۴۴ در غوطهوری آزاد باشد و یا مانند ۲مس جی۰۴۴۱۴۴۸۹+۲۳۰۱۵۱۳ در مدار جسم بزرگتری باشند.
برای مدت کوتاهی در ۲۰۰۶، اخترشناسان گمان میکردند که یک منظومه دوتایی از این اجسام به نام اُف ۱۶۲۲۲۵-۲۴۰۵۱۵ را یافتهاند اما تحلیلهای جدیدتر نشان داده که جرم این اجسام بیشتر از ۱۳ برابر جرم مشتری است و در نتیجه یک جفت کوتوله قهوهای هستند.
ستارگان پیشین
در منظومههای ستارگان دوتایی نزدیک به هم، یکی از ستارگان ممکن است جرم خود را به ستاره بزگتر بدهد و از جرم آن کاسته شود تا به حد اجسام سیارهجرم برسد. نمونهای از این اجسام به دور تپاختر پیاسآر جی۱۷۱۹-۱۴۳۸ میگردد.
سیارههای قمری و سیارههای کمربندی
برخی از قمرهای بزرگ هماندازه و یا حتی بزرگتر از تیر هستند. به عنوان نمونه میتوان به قمرهای گالیلهای مشتری و قمر تیتان اشساره نمود. آلن استرن براین نظر است که مکان نباید اهمیت داشتهباشد و تنها ویژگیهای ژئوفیزیکی باید در تعریف سیاره مهم باشند. او واژه سیاره قمری را برای اقمار با جرم در حد سیاره، پیشنهاد می کند. همچنین بنا بر نظر وی سیارههای کوتوله موجود در کمربند کویپر و کمربند سیارکی نیز می بایست سیاره محسوب گرددند.
ویژگیها
اگرچه هر سسیارهای ویژگیهای فیزیکی منحصر به فردی دارد اما شماری از مشترکات گسترده نیز در بین آنها وجود دارد. برخی از این ویژگیها مانن حلقههای سیارهای و یا قمرهای طبیعی، تاکنون تنها در میان سیارات منظومه شمسی مشاهده شدهاست در حالیکه سایر ویژگیها به طور عمومی در سیارات فراخورشیدی نیز مشاهده میشوند.
ویژگیهای پویا
مدار
طبق تعاریف کنونی همه سیارات باید به دور ستارگان بگردند؛ بنابراین سیارات سرگردان را شامل نمیشوند. در منظومه شمسی تمام سیارات به دور خورشید در همان جهت چرخش خود خورشید(اگر از بالای قطب شمال خورشید نگاه کنیم جهت پادساعتگرد خواهد بود) میگردند. حداقل یک سیاره فراخورشیدی شناختهشده به نام وسپ-۱۷بی در جهت عکس چرخش ستاره خود به دور آن میگردد. دوره یکبار گردش سیاره در مدارش را تناوب مداری یا سال آن سیاره نام دارد. سال یک سیاره به فاصله آن از ستارهاش بستگی دارد، هرچه سیاره از ستارهاش دورتر باشد، هم مدارش بزرگتر میشود و فاصله بیشتری میپیماید و هم اینکه به دلیل کمتر شدن اثر گرانش، سرعت آن نیز کاهش مییابد. از آنجا که مدار هیچ سیارهای دایره کامل نیست، فاصله سیاره با ستارهاش در طول سال سیاره متغیر است. نزدیکترین نقطه مدار سیاره به ستارهاش حضیض (در منظومه شمسی، حضیض خورشیدی) و دورترین فاصله سیاره از ستارهاش اوج (در منظومه شمسی، اوج خورشیدی) نامیده میشود. چنان که سیاره به به حضیض خود نزدیک میشود، سرعت آن افزایش مییابد زیرا انرژی پتانسیل گرانشی به جنبشی تبدیل میشود، همانطور که یک جسم در سقوط آزاد با نزدیک شدن به زمین سرعتش افزایش مییابد. وقتی که سیاره به اوج خود نزدیک میشود سرعت آن کاهش مییابد، دقیقا به همان دلیل که جسمی که به بالا پرتاب میشود سرعتش با نزدیک شدن به نقطه اوج مسیرش کاهش مییابد.
مدار هر سیارهای را با شماری از عناصر مشخص میشود:
خروج از مرکز مداری مشخص کننده این است که مدار سیاره چقدر کشیدهشدهاست. سیارات با خروج از مرکز مداری کوچکتر مدار گردتری دارند و سیارات با خروج از مرکز مداری بیشتر، شکل بیضیتری دارند. سیارات منظومه شمسی، خروج از مرکز مداری کمی دارند و به همین دلیل تقریباً گرد هستند.دنبالهدارها و اجسام کمربند کویپر و همچنین چندین سیاره فراخورشیدی، خروج از مرکز مداری بالا و درنتیجه مدارهای بسیار بیضوی دارند.
نیمقطر بزرگ عبارت است از فاصله سیاره با مرکز طولانیترین قطر مدار بیضویاش (شکل را ببینید). این نقطه با نقطه اوج یکی نیست زیرا ستاره هیچ سیارهای دقیقاً در مرکز مدارش قرار نمیگیرد.
انحراف مداری به ما میگوید که مدار سیاره به چه میزان بالا یا پایین یک صفحه مرجع مشخص قرار میگیرد. در منظومه شمسی، صفحه مرجع صفحه مدار زمین است که دایرةالبروج خوانده میشود. برای سیارات فراخورشیدی، این صفحه که به نام صفحه آسمان شناخته میشود صفحه خط دید ناظر روی زمین است.
هشت سییاره منظومه شمسی همگی مدارشان در صفحهای بسیار نزدیک به دایرةالبروج قرار میگیرد. دنبال دارها و اجسام روی کمربند کویپر مانند پلوتون زاویه بسیار بیشتری باآن دارند. نقاطی را که در آن سیاره صفحه مرجع را قطع میکند، گرههای مداری صعودی و نزولی مینامند. طول گره صعودی زاویه میان نقطه با طول جغرافیای صفر روی صفحه مرجع و نقطه گره صعودی مدار سیاره است. شناسه حضیض، زاویه بین گره صعودی مدار یک سیاره و نزدیکترین نقطه آن به ستاره است.
انحراف محوری
سیارات همچنین درجات مختلفی از انحراف محوری دارند؛ یعنی نسبت به صفحه مرجع استوای ستاره خود، زاویه دارند. این موضوع سبب میشود که میزان نور دریافت شده توسط هر نیمکره در طول سال سیاره تغییر کند. وقتی که نیمکره شمالی به بیرون متمایل است، نیمکره جنوبی به درون متمایل است و بالعکس. از این رو هر سیارهای دارای پدیده فصل خواهد بود؛ یعنی تغییرات آبوهوا در طول سال سیاره. زمانهایی را که که در آن هر نیمکرهای بیشترین و کمترین فاصله را با ستاره دارد، انقلابین میگویند. هر سیارهای دو تا از این نقاط در مدار خود دارد؛ وفتی یک نیمکره در انقلاب تابستانی خود است و روزهایش طولانیترند، نیمکره دیگر در انقلاب زمستانی خود است و روزهایش کوتاهترند. مقادیر متغیر نور و گرمای دریافت شده توسط هر نیمکره در طول سال تغییرات سالانهای در الگوهای آب و هوایی برای هر نیمکره ایجاد میکند. انحراف محوری مشتری بسیار اندک است و در نتیجه تغییرات فصلی آن کم است؛ از سوی دیگر، انحراف محوری اورانوس آنقدر زیاد است که تقریبا به یک طرف خوابیده است. این بدان معنیاست که هر نیمکره آن در حول و حوش انقلابینش، یا کاملا در نور است یا کاملا در تاریکی. در میان سیارات فراخورشیدی مقادیر انحراف محوری با قطعیت دانسته شده نیست اگرچه گمان می رود که میزان انحراف محوری مشتریهای داغ به دلیل نزدیکیشان به ستاره، ناچیز و یا صفر است.
چرخش
سیارات به دور محورهای نامرئی که از مرکزشان میگذرد میچرخند. دوره چرخش یک سیاره، روز نام دارد. بیشتر سیارات در منظومه شمسی در همان جهتی که به دور خورشید می گردند، به دور خویش میچرخند، که اگر از بالای قطب شمال خورشید بنگریم این چرخش پادساعتگرد خواهد بود. ناهید و اورانوس استثناهایی هستند که در جهت ساعتگرد میچرخند، هرچند که انحراف محوری بسیار زیاد اورانوس سبب تفاوت نظر در تعیین قطب شمال و جنوب آن و اینکه آیا چرخش آن ساعتگرد و یا پادساعتگرد است وجود دارد، هر چند جدای از اینکه کدام قطب شمال باشد، اورانوس نسبت به مدارش، حرکت چرخشی بازگشتی دارد.
چرخش سیاره ممکن است بر اثر عوامل مختلفی در حین شکلگیری بهوجود آمده باشد. از برآیند تکانههای زاویهای تکههای ماده برافزودهشده ممکن است تکانه زاویهای خالصی در کل سیاره بوجود آید. برافزایش گاز توسط غولهای گازی نیز میتواند عاملی برای تکانه زاویهای باشد و سرانجام در مراحل پایانی پیدایش سیاره، یک فرایند تصادفی برافزایش پیشسیارهای میتواند باعث تغییر تصادفی محور چرخش سیاره شود. طول روز در سیارههای مختلف بسیار متفاوت است. چرخش ناهید ۲۴۳ روز طول میکشد و غولهای گازی تنها چند ساعت. دوره چرخش سیارات فراخورشیدی دانسته نیست. هرچند که نزدیکی مشتریهای داغ به ستارهشان بدین معنی است که این سیارات در قفل مدی (به انگلیسی: tidal lock) هستند (مدارهایشان با چرخششان هماهنگ است) و این یعنی اینکه آنها همواره یک سمتشان به سمت ستارهشان است، یعنی یک سمتشان همیشه روز و سمت دیگر همیشه شب است.
پاکسازی مدار
ویژگی پویای تعریفکننده سیاره این است که باید همسایگیاش را پاکسازی کردهباشد. سیارهای که همسایگیاش را پاکسازی کردهباشد آنقدر جرم انباشته که همه سیارات خرد در مدارش را جمعآوری یا جارو کند. در واقع، سیاره به تنهایی به دور ستاره میگردد و مدارش را بامجموعهای از اشیا هماندازه خودش به اشتراک نمیگذارد. این ویژگی در تعریف سال ۲۰۰۶ اتحادیه بینالمللی اخترشناسی(IAU) از سیاره، الزامی شد. افزودن این معیار سبب میشود که اجسامی همچون پلوتون، اریس و سرس سیاره کامل محسوب نشوند و در رده سیارههای کوتوله طبقهبندی شوند.[۱] اگرچه تا امروز عملا این معیار تنها در مورد سیارات منظومه شمسی بکار رفتهاست و شماری از منظومههای فراخورشیدی جوان پیدا شدهاند که شواهد حاکی است که پاکسازی مداری در قرصهای پیرا ستارهای(Circumstellar Disks) صورت میگیرد.
ویژگیهای فیزیکی
جرم
ویژگی فیزیکی تعریف کننده یک سیاره این است که باید آنقدر جرم داشته باشد که نیروی گرانشاش به اندازهای قوی باشد که بر نیروهای الکترومغناطیسی که ساختار فیزیکیاش را پیوند میدهند غلبه کرده و به حالت تعادل هیدرواستاتیکی برسد. این در عمل بدین معنی است که تمام سیارات کروی یا کرویمانند هستند. تا حد خاصی از جرم، یک جسم ممکن است که شکلی بیقاعده داشته باشد اما در جرمهای فراتر از این حد که به ساختار شیمیایی جسم بستگی دارد، گرانش جسم را به سمت مرکز جرم خود می کشد تا جسم در نهایت به کرهای فروریزد.
ویژگی اصلی جداکننده ستارهها و سیارات نیز جرم است. حد بالای جرم برای سیاره بودن، برای اجسامی با فراوانی ایزوتوپی شبیه خورشید، تقریبا ۱۳ برابر جرم مشتری است. فراتر از آن جسم شرایط مناسب برای همجوشی هستهای را پیدا میکند. به جز خورشید، جسم دیگری با چنین جرمی در منظومه شمسی وجود ندارد، اما سیارات فراخورشیدی با این اندازه وجود دارند. حد جرمی ۱۳ برابر مشتری مورد توافق جهانی قرار نگرفته و دانشنامه سیارههای فراخورشیدی اجسامی با جرمهای تا ۲۰ برابر مشتری معرفی میکند، و مرورگر دادههای برون سیارهها شامل اجسامی با ۲۴ برابر جرم مشتری است.
کوچکترین سیاره شناختهشده پیاسآر بی۱۲۵۷+۱۲ای است که یکی از نخستین سیارات فراخورشیدی کشفشده در سال ۱۹۹۲ در مدار یک تپاختر بود. جرم آن تقریبا نصف جرم سیاره تیر است.کوچکترین سیارهای که به دور یک ستاره معمولی رشته اصلی به غیر از خورشید میگردد کپلر-۳۷بی که جرم (و شعاع) آن اندکی از ماه بیشتر است.
ناهمگنی درونی
هر سیارهای در هنگام پیدایش در حال شاره است؛ در آغاز شکلگیری مواد چگالتر و سنگینتر به مرکز سیاره فرو رفته و مواد سبکتر را نزدیک به سطح سیاره رها میکنند. بنابراین هر سیارهای ساختار داخلی ناهمگنی متشکل از یک هسته سیارهای چگال که با گوشتهای (جبه) پوشیدهشده که یا شاره است و یا شاره بودهاست. سیارات سنگی در پوستههای سختی پوشیدهشدهاند، اما در غولهای گازی، گوشته به سادگی در لایههای ابر بالایی حل میشود. سیارات سنگی هستههایی از عناصری مانند آهن و نیکل، و گوشتههایی متشکل از سیلیکاتها دارند. این باور وجود دارد که مشتری و کیوان هستههای سنگی و فلزی دارند که در گوشتههایی از هیدروژن فلزی پیچیدهشدهاند. اورانوس و نپتون که کوچکتر هستند هستههای سنگی پوشیده از گوشتههای آب، آمونیاک، متان و سایر یخها دارند. کنش شاره در درون هسته این سیارات یک ژئودینامو ایجاد میکند که باعث تولید یک میدان مغناطیسی میشود.
keywords : مارکت،بی بی مارکت،بی بی